گنجشک به خدا گفت، لانه ي کوچکي داشتم، آرامگاه خستگيم، سرپناه بي کسي، طوفان تو آن را ازمن گرفت کجاي دنياي تو را گرفته بود؟؟ خدا گفت: ماري در راه لانه ات بود تو خواب بودي باد را گفتم لانه ات را واژگون کند آنگاه تو از کمين مار پر گشودي! چه بسيار بلاها که از تو به واسطه ي حکمتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنيم برخواستي!
سلام ممنون از حضور پر مهرت و ممنون از شعر زيبات
منم باست
دعا مي کنم اينقدر عاشقانه با عشقت زندگي کني که هيچ وقت هيچ غم و غصه اي تو زندگيت پا نذاره ...
سلام
ولي گريه بعضي موقعها لازمه
آپيده ايم!تشريف بيارين!!قدوم مجازيتان سر سبز!